تحریک عمقی مغز، ممکن است به درمان اختلال پرخوری کمک کند
در یک مطالعهی مقدماتی که توسط بیمارستان پنسیلوانیا و دانشکدهی پزشکی دانشگاه استنفورد انجام شد، تحریک عمقیِ مغز _ که توسط الگوی فعالیتهای نورونیِ مرتبط با هوسهای غذایی، هدایت شده بود _ باعث بهبود خودکنترلی در مصرف غذا و کاهش وزن، در 2 فرد مبتلا به پرخوری و چاقی مفرط، شد.
خوردنِ خارج از کنترل (Loss-of-control (LOC) eating) یا این حس ذهنی که فرد نمیتواند غذا خوردن را متوقف کند، با اختلال پرخوری مرتبط است. اختلال پرخوری با مصرف مقدار زیادی غذا در مدت زمان کوتاه همراه با حس LOC مشخص میشود.
بیشتر بخوانید: آناتومی مغز انسان
خوردنِ خارج از کنترل (LOC eating) اغلب با از دست دادن کنترل مهاری در پاسخ به محرکهای اشتهاآور و هوسهایی که منجر به پرخوری میشوند، قابل شناسایی است.
دورههای تکرارشونده و آزاردهندهی پرخوری از ویژگیهای کلیدی اختلال پرخوری هستند.
اختلال پرخوری شایع ترین اختلال تغذیه است که بیش از ۳٪ افراد بالغ در ایالات متحده را متأثر میسازد و شدیدترین اختلال مرتبط با خوردنِ خارج از کنترل (LOC eating) براساس حجم غذای مصرفی است. این اختلال با چاقی، کاهش کیفیت زندگی و مرگومیر زودرس مرتبط است.
با اینکه خوردنِ خارج از کنترل پدیدهای شایع و دارای شدتی زیاد است، بیشتر درمانهای چاقی بهطور مستقیم برای برطرف کردن این مشکل تلاش نمیکنند؛ این رویکرد درمانی، کارایی تهاجمیترین اقدامات مانند جراحیهای لاغری را نیز محدود میکند.
در تحقیق جدید، دکتر کیسی هالپرن (Casey Halpern) از بیمارستان پنسیلوانیا و سرجوخهی مرکز پزشکی امور کهنهسربازان، مایکل جی کرسنز (Michael J. Crescenz) و همکارانش الگوهای فعالیت الکتروفیزیولوژیکی مغز را در طول یک دورهی ۶ ماهه، ثبت کردند. ثبت این فعالیتهای مغزی در ناحیهی شکمی و پشتی هستهی اکومبنس در دو بیمار که مبتلا به پرخوری و چاقی مفرط تشخیص داده شده بودند، انجام شد.
اندازهگیریهای فعالیت مغزی این بیماران در طول زمانهای متفاوتی به لحاظ وضعیت تغذیهای این افراد انجام شد. از جملهی این وضعیتها میتوان به زمانیکه این افراد در انتظار وعدههای غذایی بودند، در طول وعدههای غذایی استاندارد، در زمان میل مفرط به غذا و زمانهایی که این بیماران دچار خوردنِ خارج از کنترل میشدند، اشاره کرد.
با استفاده از این داده ها، محققان یک اثر مربوط به فعالیت مغزی با فرکانس پایین را شناسایی کردند که به طور خاص با میل مفرط به غذا و LOC در هر دو بیمار مرتبط بود.
آنها سپس از این زیستنشانگر (biomarker) مغزیِ تازه شناساییشده برای هدایت تحریک عمیق مغزی در هستهی اکومبنس استفاده کردند. این تحریک مغزی در هر دو بیمار و با استفاده از دستگاهی که قادر به تحریک عمیق مغزیِ واکنشی (responsive) یا حلقه بسته (closed-loop) است، انجام شد.
پس از 6 ماه تحریک مغز، کاهش قابل توجهی در خوردن خارج از کنترل و کاهش وزن در هر دو بیمار، مشاهده شد. یکی از بیماران، دیگر نشانههای اختلال پرخوری را نداشت. همچنین هیچ عارضه جانبی جدی در این فرد گزارش نشده است. طبق گفتهی نویسندگان این پژوهش، یافتههای حاصل از این مطالعه پشتیبانیهای اولیهی لازم برای بازگرداندن کنترل بازدارنده با تحریک عمقی مغز با هدایت الکتروفیزیولوژیکی را فراهم میکند. برای تعیین مقیاس پذیری این رویکرد، تحقیقات بیشتر با افزایش حجم نمونه مورد نیاز است.
نتایج این مطالعه در مجلهی Nature Medicine منتشر شده است.