۱۵۵,۰۰۰ تومان
ناموجود
۱۵۵,۰۰۰ تومان
ناموجود
ناموجود
خانم لیزا فلدمن بارت در کتاب ۷.۵ درس درباره مغز، رازهایی را از سلولهای خاکستری مغز بیان میکند که خواننده با پژوهشهای او نگرش تازهای پیدا میکند. فلدمن در کتاب ۷.۵ درس درباره مغز، بعضی از آنچه را که ما به عنوان حقایق مغز میدانستیم، نادرست میداند. از طرفی چون لیزا پژوهشهای علمی مغز را به زبان شاعرانه بیان میکند و به زبان ساده این عضو مهم بدن را مورد بررسی قرار میدهد، برای خواننده خیلی جالب توجه و سرگرم کننده است.
در نوامبر ۲۰۲۰ کتاب ۷.۵ درس درباره مغز در وب سایت آمازون به عنوان یکی از بهترین کتابها معرفی شد که این غول بزرگ تجارت راجع به آن اینطور نوشت: کتاب ۷.۵ درس درباره مغزکه به ویژگیهای خارقالعاده آن میپردازد، علاوه بر اینکه آسان و سرگرم کننده است، با بیانی شیوا باعث ماندگاری اطلاعات در ذهن خواننده میشود. کتاب ۷.۵ درس درباره مغز با نگارشی عامهپسند، مطالب زیادی را در فضایی کوچک شبیه خود مغز گردآوری کرده است.
کتاب ۷.۵ درس درباره مغز با ارائهی درسهایی در قالب ۷ مقاله کوتاه همراه با ۱ مقالهی مختصر راجع به تکامل مغز و در ارتباط با آخرین دستاوردهای علوم اعصاب، به مجموعهای جذاب و قابل فهم تبدیل شده است. در این کتاب به سوالات مهمی از جمله: مغز از کجا آمده؟، ساختار آن چگونه است؟ و چرا اهمیت دارد؟ و چگونه مغز ما تجربیات خود را پدید میآورد؟، پاسخ میدهد.
با خواندن کتاب ۷.۵ درس درباره مغز جالب، متوجه میشویم که بعضی از تصورات رایج ما درست نیست، مثل نظریهی مغز مارمولکی و تضادی که تصور میشود بین عقل و عاطفه و طبیعت و تربیت برای تعیین رفتار ما وجود دارد.
در این درس از کتاب ۷.۵ درس درباره مغز، بیان میشود که تکامل مغز انسان دلیل مشخصی ندارد چون تکامل، هدفمند پیش نمیرود. میتوان گفت که تعقل، تخیل، همدلی و هیجان از کارهای اصلی مغز نیستند بلکه وظیفهی اصلی و حتی مهم ترین کار مغز که ظاهرا به همین علت تکامل یافته، ادارهی بدن است آن هم با استفاده از منابع محدودِ در دسترس. مثلا فقط در صورتیکه ارزش داشته باشد انرژی مصرف کنیم و بتوانیم ادامهی حیات بدهیم.
تاکنون بر اساس منابع علمی و غیر علمی بسیار زیادی تصور میشد که مغز انسان از ۳ لایهی مختلف ساخته شده که کاربرد آنها برای بقا، تفکر و هیجانات است. اما بررسیها نشان داده که مغز نه قسمتی دارد به نام دستگاه کنارهای به عنوان جایگاه هیجانات حیوانی، نه قشر جدیدی به عنوان مرکز عقلانی و نه مغز خرنده (مارمولکی)، بلکه مغز انسان به صورت سازمانی یکپارچه کار میکند.
گفتنی است که در این درس از کتاب ۷.۵ درس درباره مغز، بیان شده که انسانها موجوداتی نیستند که بطور طبیعی انتخاب شده باشند بلکه حیواناتی هستند جالب و دارای توانایی سازگاری مشخص که میتوانند در محیطی خاص به حیات و تولید مثل خود ادامه دهند. البته منظور این نیست که حیوانات دیگر پستتر از ما باشند بلکه آنها هم به روشهای مخصوص و مناسبی، خود را با محیط اطراف سازگار کردهاند. در نتیجه مغز انسان از مغز حیوانات دیگر مثل موش کاملتر نیست بلکه به شکلی دیگر تکامل یافته است.
شباهتی بین مغز انسان و کامپیوتر وجود ندارد زیرا کامپیوتر بعد از ذخیرهی اطلاعات بصورت فایل، آنها را بازیابی میکند اما مغز ما مجموعه قسمتهای متصل به هم هست که بصورت یک شبکه و یک دستگاه واحد کار میکند. این دستگاه از حدود ۱۲۸ میلیارد نورون تشکیل شده که به صورت سازهای واحد و در هم تنیده شدهی قابل انعطاف، به هم متصلاند.
زمانیکه مغز نوزاد اطلاعات مربوط به دنیای اطراف خود را دریافت میکند، تعداد زیادی از نورونهای موجود در مغز زودتر از بقیه نورونها اقدام به شلیک میکنند که این مسئله خود منجر به تغییرات در مغز میشود. دو فرآیند متفاوت به نامهای تنظیم و هرس (تنظیم و هرس سیناپسی) به مرور این تغییرات مغز را به سوی پیچیدهتر شدن هدایت میکند.
معمولا هر دو فرآیند تنظیم و هرس که هم برای دنیای مادی و روابط اجتماعی نوزاد و هم برای رشد و فعالیت بدنی او عامل محرکهای هستند، به موازات یکدیگر حرکت میکنند و در طول عمرش هم استمرار دارند. مغز ما دائما در حال تنظیم و هرس شاخههای جدیدی هستند که مدام توسط دندریتها جوانه میزنند. اگر این شاخههای جدید بعد از چند روز تنظیم و هرس نشوند از بین میروند.
تصویر دنیای پیرامون ما بسیار دلنشین و باورکردنی است و هیچ شباهتی به عکس و فیلم ندارد زیرا ساختهی مغز ما و بر اساس واقعیت است. البته گاهی اوقات هم اینگونه نیست.
وظیفهی مغز ما این است که در برخورد با این همه اطلاعات پراکنده و نامفهوم، آنها را معنا کند تا برای مثال ما تصادف نکنیم و یا در راه گم نشویم.
علاوه بر این، مغز انسان منبع مهمی دارد به نام حافظه که به او این توانایی را میدهد که در کسری از ثانیه تجربههای گذشته را بازسازی کرده و به صورت خاطره در کنار هم قرار دهد تا مفهوم اطلاعات حسی را درک کند و تصمیم بگیرد که چه کاری باید انجام دهد.
مغز انسانها هم میتواند تا حدودی تحت تاثیر مغز افراد دور و برش قرار بگیرد. یعنی گاهی اوقات بدون در نظر گرفتن نوع رابطه، آشنا یا غریبه، دوست معمولی یا قدیمی، تغییرات در بدن یک شخص میتواند باعث تغییر در بدن شخص دیگری شود. در کنار یک فرد مهم و هنگام مکالمه با وی، ضربان قلب و سرعت تنفسمان با هم هماهنگ میشود، خواه مکالمه معمولی باشد خواه هیجانی. در هر موقعیتی این نوع ارتباط جسمی میتواند اتفاق بیفتد.
هر بدنی با مغز مخصوص به خودش و تحت شرایط و موقعیت بخصوصی میتواند ذهن ویژهای بوجود آورد. به همین ترتیب ذات انسانی هم نمیتواند بین انسانها یکی باشد و ذات هر انسانی مخصوص خود اوست. ذهن هر انسان نتیجهی برهم کنشهای بدن و مغز اوست که توسط مغز داخل بدنهای دیگر انسانها در دنیای خارج احاطه شده و شبکهی اجتماعی را بوجود آورده است.
در نتیجه ذهن ما یکی از ذهنهای متعدد تغییر پذیر است. و میتوان ذهن را متحول کرد.
این بخش از کتاب ۷.۵ درس درباره مغز به توانایی مغز در ایجاد مفاهیم انتزاعی اختصاص دارد. با انتزاع، مغز ما میتواند قسمتهایی از تجارب قبلی را خلاصه کند و بفهمد که اشیاء از جهاتی متفاوت و از جهاتی مشابه هستند. توانایی شناخت چیزهایی که قبلا با آنها روبرو نشده بودیم هم از نتایج انتزاع است.
خانم لیزا فلدمن بارت دانشمندی مشهور و پویا در دانشگاه Northeastern آمریکا هست که علاوه بر مدیریت آزمایشگاه علوم عاطفی آنجا، در رشتههای علوم شناختی، علوم اعصاب و روانشناسی این دانشگاه هم بسیار فعال است. عیلرغم شخصیت آکادمیکش، وی در کتاب ۷.۵ درس درباره مغز سعی داشته تا به شکلی ساده و عامهپسند، عموم مردم را با شکل و کارکرد مغز آشنا کند و اشتباهات رایج در رابطه با مغز را برای آنها توضیح دهد.
با توجه به اینکه کتاب ۷.۵ درس دربارهی مغز شامل نکات غافلگیر کننده، جالب توجه و قابل توجه زیادی دربارهی ذات انسان میباشد، هم عموم مردم و هم طرفداران علم به خواندن این کتاب علاقه مندند.
دانستن این موارد برای عموم به خصوص علاقهمندان به علوم اعصاب مناسب، مفید و لذتبخش است.
تمام حقوق از قبیل محتوا و قالب متعلق به این وب سایت بوده و هر گونه کپی برداری از آن پیگرد قانونی دارد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.